...
غزال اگر به کمند اوفتد ، عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
گر وا نمی کنی گره ای خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
روز اول گر دهی فرمان کج
تا ثریا می رود گردان کج
اسب تاری در طویله گر ببندی پیش خر
رنگشان همگون نگردد طبعشان همگون شود
از دست بوس میل به پا بوس کرده ای؟
خاکت به سر ترقی معکوس کرده ای!
آدمی زاده اگر بی ادب است آدم نیست
فرق بین بنی آدم و حیوان ادب است
آدمیت نه به پول و نه به ریش و نه به جان
هندوم پول و بزم ریش و سگم جان دارد
آبی است آبرو که نیاید به جوی باز
از تشنگی بسوز و مریز آبروی خویش
ما در این دار غریبیم خدایا مپسند
که چنین ملعبه ی هرکس و ناکس بشویم
با خودش - وقتی پرش تاراج شد - طاووس گفت :
پیــش چشــم هــــرزه هـــا جای خـــودآرایی نبود