...
یک بار اشتباه عزیزم صدا زدید
عمریست دل خوشم به همین اشتباهتان
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان ز چه روی کشت مارا
تمام زندگیم صرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر می خوانی
بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
....
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها